حضرت آقا
این جشن ها برای من " آقا " نمی شود
شب با چراغ عاریه فردا نمی شود
خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید
می خواستم ببینمت... اما نمی شود
شمشیرتان کجاست؟؟بزن گردن مرا
وقتی که کور شد گرهی ... وا نمی شود
یوسف! به شهر بی هنران وجه خویش را
عرضه مکن که هیچ تقاضا نمی شود
اینجا همه من اند! من بی خیال تو
اینجا کسی برای شما...ما نمی شود
آقا... جسارت است ولی زود تر بیا
این کارها به صبر و مدارا نمی شود
تا چند فرسخی خودم ایستاده ام
تا مرز یاس تا به عدم تا نمی شود
میپرسم از خودم غزلی گفته ای ولی...
با این همه ردیف چرا با نمی شود
برای سلامتی حضرت صاحب الزمان
صلوات بفرست

+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 8:21 توسط ღ❤ღ عبـــ♥ـــاس ღ❤ღ
|







