عاشقانه 13
روی مرز باریکی قدم میزنم
جایی که دلم
نه بودنت را می خواهد
و
نه نبودنت را

تعهد داشتن قشنگه
حتی تعلق داشتن
اینکه بدونی مال کسی هستی
سهم کسی هستی
و اونم مال توعه
حق توعه
مهم نیست این تعهد امضا بشه
تو ی کاغذ پاره
اصلش جای دیگه سند خورده
تو دلاتون

همیشه ابرها می بارند
ولی انسانها عاشق ستارگان می شوند
نامردی نیست
آن همه گریه را
به یک چشمک فروختن؟؟؟

افسوس...
دوستش داشتم
و هرگز باورم نمی شد
که این نیز
مثل هر چیز دیگر
خواهد گذشت
و از شیرینی عشق
تنها رایحه ای تلخ
در جان من باقی خواهد ماند

+ نوشته شده در یکشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 7:54 توسط ღ❤ღ عبـــ♥ـــاس ღ❤ღ
|







