دخدر
تو ایستگاه اتوبوس بودم کنار یه دختره
بهش گفتم ببخشید
گفت: ببخشید و درد ، ببخشید و زهر مار
آدم نباید ازدست شما پسرا آرامش داشته باشه
منم هیچی نگفتم وقتی بلند شد بره با مغز رفت تو زمین
خدا شاهده میخواستم بگم بند کفشت بازه همین
+ نوشته شده در شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:25 توسط ღ❤ღ عبـــ♥ـــاس ღ❤ღ
|