تو ایستگاه اتوبوس بودم کنار یه دختره

بهش گفتم ببخشید

گفت: ببخشید و درد ، ببخشید و زهر مار

آدم نباید ازدست شما پسرا آرامش داشته باشه

منم هیچی نگفتم وقتی بلند شد بره با مغز رفت تو زمین

خدا شاهده میخواستم بگم بند کفشت بازه همین