تو کافی شاپ نشسته بودم

 

یه دختر سانتی مانتال اومد بغلم گفت تنهایی؟

.

.

.

.

.

.

قند تو دلم آب شد گفتم بله

.

.

.

.

.

گف پس بااجازتون من این صندلی رو بردارم ببرم اونور

 

صندلی کم داریم

.

.

خداااااااااااا

 

الان عباس تو آمپاسه شدیده مونده کنج مغازه بیرون نمیاد

 

اخه دختر این کاره تو کردی ؟؟؟؟

 

خخخخخخ