استادمون سر کلاس ی بار گفت :

دانشجوهای عزیز مثالی بزنید از استرس

من :

استاد فرض کنید که یک روز

یه خانومه خوشکل و جیگرو با کلی ذوق و شوق کنار اتوبان سوار میکنی

بعد چند دقیقه خانومه غش و ضعف میره

و میرسونیش به اولین بیمارستان

کمی استرس داری

بعد چند دقیقه میان و بهت تبریک میگن و بهت میگن که داری پدر میشی !!

استرست میره بالا

میگی من پدرش نیستم ولی اون خانم میگن تو پدر بچه هستی

استرست میره بالاتر

ازت تست DNAمیگیرن

و تو منتظر پاسخ تست میمونی

استرست بیشتر شده

شکر خدا جواب تست میاد و دکتر بهت میگه که شما پدر این بچه نیستی

دوباره استرست میاد پایین

دکتر توضیح میده که در واقع شما اصلا به کل نمیتونی بچه دار بشی

تو زندگیت

استرست بازم میزنه بالا

توی راه برگشت به خونه

به سه تا بچه هات فکر میکنی

اینجاست که استرس دیگه امپر چسبونده !!!