شاهد سرمدی
کيست که از دو چشم من در تو نگاه می کند
آينه ی دل مرا همدم آه می کند
شاهد سرمدی تويی وين دل سالخورد من
عشق هزار ساله را بر تو گواه می کند
ای مه و مهر روز و شب اينه دار حسن تو
حسن ، جمال خويش را در تو نگاه می کند
دل به اميد مرهمی کز تو به خسته ای رسد
ناله به کوه می برد شکوه به ماه می کند
باد خوشی که مي وزد از سر موج باده ات
کوه گران غصه را چون پر کاه می کند
آن که به رسم کجروان سر ز خط تو می کشد
هر رقمی که می زند نامه سياه می کند
مايه ی عيش و خوش دلی در غم اوست سايه جان
آن که غمش نمی خورد عمر تباه می کند
+ نوشته شده در پنجشنبه سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 11:23 توسط ღ❤ღ عبـــ♥ـــاس ღ❤ღ
|