تفاوت قصه گفتن والدین من با بقیه :

والدین اونا : یکی بود یکی نبود ی پری کوچولو بود که ....

والدین من :

یه روز یه جن از یه قبرستون اومد بیرون و گفت :

اومدم اون بچه ای که نمیخوابه رو با خودم ببرم و سیخش بزنم

بگیرمش رو اتیش و بخورمش

منم هر شب غش میکردم ولی اینا فک میکنن من خوابیدم

0_0